۱۷ نتیجه برای سلولهای بنیادی مزانشیمی
دکتر محمدرضا باغبان اسلامینژاد، لیلا تقییار، سحر کیانی، عباس پیریایی،
جلد ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
سلول بنیادی مزانشیمی، کاندید مناسبی برای درمان انواع بیماری از جمله ترمیم ضایعات غضروف مفصلی محسوب میشود و تلاشهای زیادی در جهت کاربردی کردن استفاده از این سلولها، در حال انجام است. در همین راستا، در مطالعه حاضر سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان موش NMRI ، در داخل ژل آلژنیت کشت شد و با تضعیف سیستم ایمنی رت، در زیر پوست آن پیوند گردید تا پتانسیل تمایز به غضروف آن در محیط in vivo بررسی شود.
مواد و روشها
مطالعه انجام شده از نوع تجربی بود. در این مطالعه موشهای NMRI با سن تقریبی ۶-۴ هفته کشته و سلولهای مغز استخوان آنها با تراکم ۵۰۰ سلول در سانتیمتر مربع در ظروف ۶ خانه کشت شدند. با انجام دو پاساژ متوالی، جمعیت خالصی از سلولهای فیبروبلاستی مزانشیمی ظاهر شد. دو میلیون سلول مزانشیمی پاساژ دو، در یک میلیلیتر محلول آلژنیت معلق شد و ژل حاوی سلول به کمک محلول کلرید کلسیم به حالت ژل در آمد و به صورت زیر پوستی به رت پیوند شد. برای اجتناب از رد پیوند، رتها به طور روزانه داروی سایکلوسپورین دریافت کردند. ۵ هفته پس از پیوند، ژلها از محل پیوند خارج شد و از لحاظ تمایز به غضروف با روشهای ایمونوسیتوشیمی(رنگآمیزی تولوئیدن بلو)، RT-PCR و میکروسکوپ الکترونی بررسی شدند.
یافتهها
پس از پنج هفته محل پیوند به آرامی باز شد. بر روی ژلهای پیوند شده بافت همبند و چربی پر از عروق خونی تشکیل شده بود. رنگآمیزی تولوئیدن بلو برشهای تهیه شده از ژلهای حاوی سلول نشان داد که سلولها در درون ژل در داخل ساختارهای شبه لاکونا واقع شدهاند و مورفولوژی بیضی شکل دارند. نتایج RT-PCR نشان داد که، مارکرهای غضروفی از جمله mRNA کلاژن تیپ II (مارکر غضروف هیالین)، X (مارکر کندروسیتهای هیپرتروفه در آغاز استخوانسازی) و اگریکان به میزان زیادی تولید شده است. بررسی برشهای ظریف نشان داد که سلولها دارای شبکه آندوپلاسمی خشن فراوان و متسع هستند و در خارج آنها ماتریکس خارج سلولی رشتهای ترشح شده است.
نتیجه گیری
سلولهای مزانشیمی کشت شده در داخل ژل آلژنیت، پس از پیوند زیرپوستی، به سلولهای غضروف هیالین، که در آن نشانهای از آغاز فرآیند استخوانسازی وجود دارد، تمایز مییابند.
کلمات کلیدی: سلولهای بنیادی مزانشیمی، آلژنیت، پیوند
صمد ندری، دکتر مسعود سلیمانی،
جلد ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
جداسازی و تخلیص سلولهای بنیادی مزانشیمی( MSCs ) موش از طریق روش چسبیدن به ظرف کشت پلاستیک، به علت رشد ناخواسته سلولهای خونی و غیر مزانشیمی بسیار مشکل است. در این مطالعه، جمعیت هموژن از سلولهای بنیادی مزانشیمی CD۳۴+ با روش انتخاب ایمنی مثبت( Positive immunoselection ) از مغز استخوان موش جداسازی شده است.
مواد وروشها
مطالعه انجام شده از نوع تجربی بود. پس از نخاعی کردن موشهای نژاد C۵۷B۱/۶ ، سلولهای مغز استخوان آنها آسپیره و با دانههای آهنربایی متصل به آنتیبادی ضد CD۳۴ انکوبه گردید. بعد از انتخاب ایمنی مثبت، بخشی از سلولها برای بررسی درصد بیان مارکر CD۳۴ با دستگاه فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفتند و مابقی کشت گردیدند. ۲۴ ساعت پس از کشت، سلولهای غیر چسبان که عمدتاًَ سلولهای بنیادی خونساز بودند، از طریق شستشو حذف شدند و سلولهای چسبیده به ظرف کشت پلاستیک از نظر وجود مارکرهای سطحی( CD۱۱b and CD۴۵ ، CD۳۴ ، Vcam-۱ ، Sca-۱ ، CD۴۴ ) مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور اثبات ماهیت مزانشیمی، از آزمایش تمایز به استخوان و چربی استفاده شد.
یافتهها
یک هفته پس از کشت اولیه، جمعیت خالصی از سلولهای CD۳۴+ شبه فیبروبلاست به دست آمد. در این سلولها مارکرهای CD۳۴ ، Sca-۱ ، CD۴۴ و Vcam-۱ بیان شد اما CD۱۱b و CD۴۵ بیان نشد. در این سلولها ژنهای تمایز به استخوان(استئوکالسین، استئوپنتین و گیرنده هورمون پاراتیروئید) و چربی(لیپوپروتئین لیپاز و آدیپسین) بیان شدند.
نتیجه گیری
از این مطالعه میتوان نتیجه گرفت که با استفاده از این روش امکان تخلیص سلولهای بنیادی مزانشیمی با کارایی بالا از مغز استخوان موش نژاد C۵۷B۱/۶ وجود دارد. سلولهای CD۳۴+ مغز استخوان موش C۵۷/B۱۶ با توانایی چسبیدن به ظرف کشت پلاستیک و تمایز به دودمانهای اسکلتی، سلولهای بنیادی مزانشیمی میباشند.
کلمات کلیدی : سلولهای بنیادی مزانشیمی، مغز استخوان، آنتیژن CD۳۴
دکتر محمدرضا باغبان اسلامی نژاد، لیلا روحی، دکتر سید محمود عرب نجفی، دکتر حسین بهاروند،
جلد ۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف
در دستورالعملهای رایج جداسازی و تکثیر سلول بنیادی مزانشیمی، استفاده از سرم جنینی گاو(FBS) به عنوان مکمل محیط کشت، اجتناب ناپذیر است. این در حالی است که سرم جنینی گاو در انسان ایمونوژنیک بوده و به هنگام پیوند خطر انتقال عفونت را با خود به همراه دارد. لذا به دنبال یک جانشین مناسب برای سرم جنینی گاو، در مطالعه حاضر، تاثیر پلاسمای تهیه شده از خون محیطی بر رشد سلولهای بنیادی مزانشیمی بررسی شده است.
مواد وروشها
مطالعه انجام شده از نوع تجربی بود. سلولهای مغز استخوان تهیه شده از استخوانهای دراز موش صحرایی، از کشت اولیه تا پاساژ سوم با استفاده از محیط کشت حاوی FBS و پلاسمای تهیه شده از خون محیطی موش صحرایی کشت شدند و حاصل هر مرحله از کشت که در اصل به ترتیب سلولهای پاساژ اول تا چهارم محسوب میشوند، از لحاظ میزان دو برابر شدگی جمعیت سلولی، توان زیستی و تکثیر سلولی به ترتیب با روشهای شمارش سلولی، آزمایش MTT و رسم منحنی رشد اندازهگیری شد. سلولهای حاصل از کشت اولیه از لحاظ کلونزایی نیز بررسی شدند. هر مطالعه ۱۰ بار تکرار شد و میانگین نتایج، مقایسه آماری شد. در پایان سلولهای پاساژ سوم از لحاظ پتانسیل تمایز به استخوان و چربی با روش رنگآمیزی اختصاصی RT-PCR بررسی شدند.
یافتهها
سلولهای کشت شده در پلاسما از لحاظ مورفولوژی، تقریباًَ یک دست دوکی شکل بودند در حالی که در کشت سلولهای گروه FBS ، تعدادی سلول غیر دوکی شفاف نیز مشاهده شد. در مجموع، از لحاظ دو برابر شدگی جمعیت سلولی و آزمایش MTT ،سلولهای گروه FBS به طور معنیداری وضعیت بهتری داشتند ولی تفاوتها در سلولهای حاصل از پاساژ سوم از لحاظ آماری معنیدار نبود. در منحنی رشد، در طول دوره کشت، طول و شیب فازهای نمودار در دو گروه مشابه بود ولی گروه FBS ، رشد بیشتری از خود نشان داد. سلولهای گروه پلاسما تعداد بیشتری کلون تولید کردند ولی اندازه این کلونها در مقایسه با سلولهای گروه FBS کمتر بود. سلولهای هر دو گروه به راحتی به دودمانهای آدیپوژنیک و استئوژنیک تمایز یافتند. زیرا سلولها به ترتیب با اویلرد و آلیزارین رد رنگ شدند و ژنهای PPAR-gama ، PPAR-alpha و C/EBP-alpha برای چربی و استئوکلسین و استئوپونتین برای استخوان بیان شد.
نتیجه گیری
روی هم رفته میتوان گفت که پلاسما به عنوان جایگزین سرم گاو قادر است از تکثیر سلول بنیادی مزانشیمی حمایت کرده و توان زیستی آن را حفظ نماید، اگر چه این حمایت، در مقایسه با FBS تا حدودی کمتر است ولی در عوض جایگزین سالمی محسوب میشود.
کلمات کلیدی: سلولهای بنیادی مزانشیمی موش، پلاسما، تکثیر سلولی
مریم امانی، دکتر ناصر امیریزاده، دکتر مسعود سلیمانی، دکتر حسین ملکان، دکتر مهریار حبیبی رودکنار، مریم بشتر،
جلد ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۸۸ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
سلولهای بنیادی مزانشیمی( MSCs )، جمعیت سلولی موجود در مغز استخوان هستند که توانایی تکثیر و تمایز بالقوهای دارند. به منظور تکثیر و تمایز سلولهای مزانشیمی، از FBS به عنوان یک مکمل در محیط کشت استفاده میشود که با خطر انتقال انواع عفونتها و ایجاد واکنشهای ایمنی همراه است. ژل پلاکتی اتولوگ، از اجزای طبیعی خون خود فرد تهیه میشود. پلاکتهای فعال شده، عوامل رشدی را آزاد میسازند که خاصیت میتوژنیک برای سلولهای مزانشیمی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر عوامل رشد پلاکتی بر روی تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی است.
مواد وروشها
مطالعه انجام شده از نوع تجربی بود. سلولهای تک هستهای مغز استخوان جدا شده و در محیط کشت DMEM و ۱۰% FBS کشت داده شدند. سلولهای حاصل از پاساژ اول با بررسی شاخصهای CD۴۵ ، CD۱۶۶ ، CD۹۰ ، CD۱۰۵ ، CD۴۴ و CD۳۴ به روش فلوسایتومتری مورد تایید قرار گرفتند. با افزودن ترومبین و کلسیم به پلاسمای غنی از پلاکت، ژل پلاکتی تهیه شد. ژل پلاکتی به مدت ۳۰ دقیقه، ۶، ۲۴، ۴۸ و ۷۲ ساعت در گرماخانه ۳۷ درجه سانتیگراد نگهداری و میزان عوامل رشد پلاکتی در این مایع با استفاده از روش الایزا اندازهگیری شد. سلولهای مزانشیمی در محیط حاوی سرم ۱۰% و محیط حاوی عوامل رشد پلاکتی ۱۰% به مدت ۸ روز کشت و تکثیر داده شدند. میزان تکثیر سلولها با استفاده از روش MTT بررسی شد. سلولهای مزانشیمی بر روی داربست سه بعدی تریکلسیم فسفات کشت داده شدند و در نهایت میزان رشد و مورفولوژی سلولها با استفاده از میکروسکوپ الکترونی بررسی شد.
یافتهها
سلولهای مزانشیمی با موفقیت جدا شده و در محیط حاوی فاکتورهای رشد پلاکتی تکثیر یافتند. از نظر مورفولوژی، سلولهای مزانشیمی کشت داده شده مشابه سلولها در محیط حاوی سرم بودند. سلولها دارای شاخصهای(۸/۹۸%) CD۱۶۶ ،(۹۳%) CD۱۰۵ ،(۹۶%) CD۹۰ و (۵/۹۹%) CD۴۴ و فاقد شاخصهای سلولهای خونساز نظیر(۸/۲%) CD۳۴ و(۸/۳%) CD۴۵ بودند. تفات قابل توجهی از نظر بیان شاخصها بر روی سلولها در دو محیط مشاهده نشد. در این مطالعه نشان داده شد که عوامل رشد پلاکتی نسبت به سرم، سبب افزایش بیشتر تعداد سلولها میشوند. به علاوه سلولهای مزانشیمی کشت داده شده در حضور فاکتورهای رشد پلاکتی، خاصیت استئوژنیک خود را حفظ کردند. تمایز استئوژنیک سلولهای مزانشیمی با رنگآمیزی رسوبات معدنی با Alizarin red و افزایش بیان آلکالین فسفاتاز تایید شد.
نتیجه گیری
عوامل رشد پلاکتی را میتوان جایگزین سرم در محیط کشت سه بعدی نمود. این عوامل محیط مناسبی را برای رشد سلولهای مزانشیمی فراهم میسازند. توانایی تمایز استئوژنیک سلولهای مزانشیمی در این محیط حفظ میشود.
کلمات کلیدی : سلولهای بنیادی مزانشیمی، استئوژنزیس، داربست بافتی
مهری اشکی، دکتر ناصر امیریزاده، دکتر محمدعلی جلیلی، دکتر نسیم حیاتی رودباری، محمدحسین محمدی، مریم امانی،
جلد ۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
روند تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی انسانی به سلولهای استئوبلاست
و بررسی میزان بیان ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین
مهری اشکی۱، ناصر امیریزاده۲، محمد علی جلیلی۳، نسیم حیاتی رودباری۴، محمد حسین محمدی۵، مریم امانی۵
چکید ه
سابقه و هدف
بیان ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین در طی تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به سلولهای استئوبلاست، دچار تغییراتی میشوند، هدف از این مطالعه، دست یافتن به راهکاری بهتر در جهت تمایز سریعتر این سلولها به استئوبلاست بود.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی، سلولهای تک هستهای مغز استخون جدا شده و در محیط کشت DMEM-LG و ۱۰% FBS کشت داده شدند. در طی روزهای معین، RNA سلولهای در حال تمایز استخراج شد. در مرحله بعد، ساخت cDNA ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین توسط آغازگرهای اختصاصی انجام شد. سلولهای مزانشیمی بر روی داربست سه بعدی تری کلسیم فسفات کشت داده شدند و میزان تمایز به سلولهای استئوبلاستی با بررسی فعالیت آلکالین فسفاتاز مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها
در طی روند این تمایز، بیان دو ژن استئوپونتین و استئوکلسین طی نظمی تغییر نمود و حداکثر بیان استئوپونتین در روز ششم و استئوکلسین در روز هفتم و هشتم تمایز بود. تمایز استئوژنیک سلولهای مزانشیمی با رنگآمیزی رسوبات معدنی با آلیزارین رد و افزایش بیان آلکالین فسفاتاز تایید شد.
نتیجه گیری
بررسی نتایج فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز، بیانگر تمایز بهتر سلولهای بنیادی مزانشیمی در داربست سه بعدی تری کلسیم فسفات نسبت به محیط دو بعدی است. بیان ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین در روند این تمایز نقش داشته و افزایش بیان آنها میتواند راهکاری جهت القای تمایز استئوبلاستی در این سلولها باشد.
علی دهقانیفرد، نجمالدین ساکی، محمد احمدوند، مریم محمودینیا میمند، مجید مصاحبی محمدی، دکتر مسعود سلیمانی،
جلد ۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
سلولهای بنیادی مزانشیمال (MSC) ، سلولهای بنیادی چند قوهای بوده که دارای قدرت تکثیر و خودنوسازی بالا و هم چنین پتانسیل تمایز به ردههای مختلف سلولی میباشند. قدرت تمایزی این سلولها در محیطهای in vivo و in vitro باعث شده که این سلولها به عنوان ابزار مناسبی برای مهندسی بافت و طب ترمیمی مورد توجه قرار بگیرند.
مواد و روشها
در این مطالعه به دنبال مرور بیش از ۱۰۰ مقاله منتشر شده در سالهای اخیر در مورد جداسازی، کشت و تمایز سلولهای MSC ، سعی شده است که به طور اجمالی به ارزیابی و بررسی اهمیت استفاده از این سلولها در طب ترمیمی و مهندسی بافت پرداخته شود.
یافتهها
رویکرد استفاده بالینی از سلولهای MSC ، نیازمند توجه به دو مبحث کلیدی و مهم میباشد؛ طراحی داربستهای زیست سازگار که استفاده بالینی آنها دارای کمترین میزان عوارض و فاقد هرگونه پاسخ ایمونولوژیک باشد، استفاده از سلولهای بنیادی که با وجود توان بالا در ترمیم آسیبها، کمترین عوارض بالینی را به همراه داشته باشند.
نتیجه گیری
با توجه به قدرت بالای تکثیری و توانایی تمایز چند ردهای سلولهای MSC و خصوصاً به دلیل نقش بارز آنها در اثرات تعدیل ایمنی بدن، از این سلولها میتوان به عنوان ابزاری کاربردی در جهت اهداف سلول درمانی و ژن درمانی به منظور درمان تعداد زیادی از اختلالات مادرزادی و بیماریهای ناشی از تخریب بافت استفاده نمود.
رضا رنجبران، دکتر حسن ابوالقاسمی، ناهید نصیری، آرزو اودی، دکتر مهین نیکوگفتار، دکتر ناصر امیریزاده،
جلد ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
پیوند سلولهای بنیادی طی دهههای اخیر، به موفقیتهای درمانی بالایی رسیده اما از محدودیتهای استفاده از این منبع در بزرگسالان، تعداد کم سلولهای CD۳۴+ میباشد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر سلولهای مزانشیمی بر میزان تکثیر سلولهای CD۳۴+ خون بند ناف بود.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی، سلولهای چسبنده مزانشیمی از سلولهای تک هستهای مغز استخوان جدا شدند. سلولهای CD۳۴+ موجود در خون بند ناف، با استفاده از آنتیبادیهای نشاندار شده با Microbead جدا شده و بر روی سلولهای مزانشیمی کشت داده شدند. تاثیر سلولهای مزانشیمی در شرایط دو بعدی, سه بعدی و شرایط بدون استفاده از سلولهای مزانشیمی در تکثیر و حفظ پتانسیل ابتدایی سلولها با شمارش سلولی, تعیین درصد سلولهای CD۳۴+ به روش فلوسیتومتری و روش سنجش کلونی مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها
تکثیر سلولها در سه محیط و در زمانهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. در محیط فاقد سلولهای مزانشیمی، میانگین میزان چند برابر شدن TNC ها، CFC ها و سلولهای CD۳۴+ در روز دهم به ترتیب ۶ ± ۸۷, ۸ ± ۸۴ و ۳ ± ۱۱، در محیط دارای سلولهای استرومال مزانشیمی در شرایط دو بعدی به ترتیب، ۸ ± ۱۰۳, ۹ ± ۱۱۱ و ۳ ± ۱۴ و در محیط دارای مزانشیم در شرایط سه بعدی به ترتیب، ۱۰ ± ۱۲۷, ۱۴ ±۱۷۰ و ۴± ۲۰ بود.
نتیجه گیری
نتایج نشان میدهد که میتوان از سلولهای مزانشیمی به خصوص در شرایط ۳ بعدی، جهت افزایش تعداد سلولهای بنیادی خونساز و حفظ پتانسیل کلونیزایی آنها به طور طولانی مدت در محیط کشت استفاده کرد.
راضیه فدایی، دکتر ناصر امیری زاده، دکتر مهین نیکوگفتار ظریف، دکتر مهریار حبیبی رودکنار،
جلد ۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۱ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
ارتباط سلولهای بنیادی خونساز( HSCs ) با سلولهای موجود در ریز محیط مغز استخوان(نیچ) به ویژه سلولهای استئوبلاست، جهت حفظ فعالیتهای آنها بسیار ضروری میباشد. البته مدارکی که به صورت مستقیـم HSC ها را در توسعه نیچ دخیل کنند، اندک هستند ولی در صورت اثبات، روشن میشود که چرا نقصهای هماتوپوئتیک بسیاری با تغییر در ساختار استخوانی همراه بوده و لذا اهداف درمانی هماتوپوئتیک و اهداف درمانی جدیدی را برای تنظیم ساختار و تشکیل استخوان فراهم میآورند.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی، سلولهای بنیادی مزانشیمال( MSC ) مغز استخوان را در محیط Stem Span به مدت ۳ روز تحت همکشتی با HSC های خون بند ناف قرار دادیم. سپس MSC ها با استفاده از کیت استئوژنزیس به استئوبلاست تمایز داده شدند و در روزهای مختلف تمایزی مورد ارزیابی قرار گرفتند که شامل بیان ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین در روزهای ۴ و ۶ تمایزی( RT-PCR )، بیان مارکر CD۹۰ (فلوسیتومتری)، بیان آنزیم آلکالین فسفاتاز(رنگآمیزی آلکالین فسفاتاز) و مینرالیزه شدن(رنگآمیزی آلیزارین رد) در روز دهم تمایزی بود.
یافتهها
نتایج، بیان زود هنگام ژنهای استئوپونتین و استئوکلسین را در همکشتی MSC با HSC نمایان ساخت. این یافتهها از نقش HSC ها در القای تمایز استئوبلاستی MSC ها حمایت مینمایند. هم چنین کاهش بیان CD۹۰ و افزایش فعالیت آلکالین فسفاتاز و مینرالیزاسیون سلولی، این نتایج را تایید نمودند.
نتیجه گیری
نتایج این تحقیق در ارتباط با سلولهای بنیادی انسانی در ex vivo ، اثبات نمود که HSC ها قادرند سبب افزایش تمایز MSC ها به استئوبلاست شده و بدین وسیله در تشکیل نیچ خود سهیم باشند.
فرهاد عوبری، دکتر مهین نیکوگفتار ظریف، دکتر ناصر امیریزاده، دکتر مژگان شایگان، دکتر کامران عطاردی، دکتر مژده نخلستانی، دکتر معصومه میرزا مرادی، دکتر راضیه فدایی، خدیجه گلزاده،
جلد ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
سلولهای بنیادی مزانشیمی، سلولهای شبه فیبروبلاستی با توان تکثیر، کلنیزایی و تبدیل به سلولهای ردههای مزانشیمی هستند، که در سلول درمانی کاربرد گستردهای پیدا کردهاند. این سلولها در بعضی بافتهای بالغ و جنینی حضور داشته و منبع اصلی دسترسی به آنها مغز استخوان است. در این مطالعه جهت دسترسی آسانتر و کم خطرتر به سلولهای مذکور، به بررسی و تثبیت روش جداسازی این سلولها از بافت جفت پرداخته و سپس خصوصیات آنها را مورد بررسی قرار دادیم.
مواد و روشها
مطالعه انجام شده از نوع تجربی بود و بر روی سه نمونه جفت پس از زایمان، از مادرانی که رضایتنامه کتبی دادند، انجام شد. سلولها پس از جداسازی از بافت جفت، کشت داده شدند و در پاساژهای ۳ و۷ خصوصیات آنها از نظر میزان تکثیر، توان کلنیزایی، ایمونوفنوتایپ و تمایز سلولی بررسی شد.
یافتهها
نتایج به دست آمده حکایت از توان بالای تکثیر و کلنیزایی سلولهای مزانشیمی جدا شده از جفت داشت. بررسی ایمونوفنوتایپ سلولی، علاوه بر تایید خلوص بیش از ۹۵% ، نشان داد که سلولهای مذکور با بیان شاخصهای سطحی اختصاصی، شبیه به سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان هستند. همچنین پتانسیل تمایز به سلولهای استئوسیتی و آدیپوسیتی را نیز دارند.
نتیجه گیری
در این مطالعه سلولهای بنیادی مزانشیمی از بافت جفت جدا شده و در محیط کشت اختصاصی تکثیر شدند، بدون این که تغییری در خصوصیات کلنیزایی و تمایزی آنها رخ دهد. به این ترتیب میتوان از این منبع سلولی در مصارف مختلف سلول درمانی استفاده کرد.
دکتر ناصر امیریزاده، دکتر فرهاد ذاکر، ناهید نصیری،
جلد ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
استفاده از سلولهای بنیادی خونساز( HSCs )، روش استانداردی جهت درمان بسیاری از بدخیمیهای خونی و اختلالات غیرخونی محسوب میشود. خون بند ناف، دارای مزایای فراوانی نسبت به سایر منابع سلولهای بنیادی است و یکی از محدودیتهای مهم این منبع جهت پیوند, تعداد محدود سلولهای بنیادی آن میباشد. از راهکارهای پیشنهادی برای غلبه بر این مشکل، تکثیر بدون تمایز این سلولها در محیطهای کشت است. در این مطالعه از TEPA به عنوان شلاتور مس و سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان جهت تکثیر UCB-HSCs استفاده شد.
مواد و روشها
مطالعه انجام شده از نوع کاربردی بود. سلولهای CD۳۴+ خون بند ناف با استفاده از آنتیبادیهای نشاندار با Microbead و ستون MACS جدا شدند. سپس این سلولها در چهار شرایط کشت مختلف شامل: ۱) محیط حاوی سایتوکاین ۲) محیط دارای فیدر و سایتوکاین ۳) محیط دارای TEPA و سایتوکاین و ۴) محیط دارای فیدر, سایتوکاین و TEPA کشت داده شدند. به منظور ارزیابی تکثیر HSCs ، از شمارش سلولی, تعیین درصد سلولهای CD۳۴+ به روش فلوسایتومتری و روش سنجش کلونی در روز ۱۰ تکثیر استفاده شد.
یافتهها
بیشترین میزان چند برابر شدن تعداد سلولهای CD۳۴+ , TNC ها و CFU-C در شرایط کشت چهارم(به ترتیب ۳/۱۵ ± ۱۱/۱۱۰, ۷۸/۲۱ ± ۵/۱۱۸ و ۷/۴۴ ± ۹/۱۷۲ برابر) در مقایسه با سایر شرایط مشاهده شد.
نتیجه گیری
نتایج بررسی نشان داد که همکشتی HSCs با سلولهای بنیادی مزانشیمی در حضور عامل شلاتهکننده مس ( (TEPA ، قادر است میزان تکثیر UCB-HSCs را به طور قابل توجهی افزایش دهد. بنابراین، این استراتژی میتواند برای تکثیر HSCs مفید واقع شود.
آزاده امیدخدا، دکتر سعید کاویانی، دکتر مسعود سلیمانی، دکتر مهین نیکوگفتار ظریف، امیر آتشی، ناصر احمدبیگی، دکتر مصطفی جمالی، دکتر مژده نخلستانی،
جلد ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
فراوانی کم سلولهای بنیادی خونساز در خون بند ناف، مهمترین فاکتور محدود کننده استفاده از این منبع در پیوند میباشد. اگر بتوان سلولهای بنیادی خونساز و مزانشیمی موجود در جفت را جداسازی و به همراه سلولهای خون بند ناف پیوند کرد، مشکل فراوانی کم سلولها به دلیل افزایش تعداد اولیه سلولهای بنیادی خونساز پیوندی و نیز لانه گزینی این سلولها به واسطه همراهی سلولهای بنیادی مزانشیمی مرتفع خواهد شد. لذا در این مطالعه سعی شد که با استفاده از روش آنزیمی، حداکثر سلول بنیادی خونساز و مزانشیمی موجود در بافت جفت استحصال و خصوصیات این سلولها بررسی شود.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی، تعداد ۵ نمونه بافت جفت مختلف را با آنزیم کلاژناز مجاور کرده و پس از حذف یاختههای سرخ آن با کمک بافر لیزکننده، سلولهای باقیمانده از نظر وجود سلولهای بنیادی خونساز و مزانشیمی بررسی شدند.
یافتهها
نتایج حکایت از آن داشت که ۶/۰ ± ۰۲/۶% سلولهای استحصال شده، CD۳۴+ و ۸/۰ ± ۷۸/۴% CD۳۸-CD۳۴+ بودند. این سلولها، انواع کلونیهای خونساز را تشکیل دادند و از کشت سلولهای حاصل از جفت، سلولهای چسبنده استرومایی با ویژگی سلولهای بنیادی مزانشیمی به دست آمد.
نتیجه گیری
وجود تعداد قابل توجه سلولهای CD۳۴+ و مزانشیمی در بافت جفت، نشان میدهد که احتمالاً پیوند این سلولها به همراه سلولهای حاصل از خون بند ناف، در افزایش کیفیت پیوند مؤثر میباشد.
دکتر بهاره بیکی، دکتر مرتضی ضرابی، دکتر مریم رادمنش،
جلد ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
جداسازی سلولهای بنیادی مزانشیمی از ژله وارتون بدون آسیب رساندن به ساختار و گیرندههای سطح سلول با حفظ عملکرد، قدرت تکثیر، بقای سلول و صرف حداقل زمان برای مصارف تحقیقاتی و بالینی مهم است. در این مطالعه از روشی ساده، بدون تیمار آنزیمی و در مدت زمان کوتاه برای جداسازی این سلولها از ژله وارتون استفاده گردید.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی، بند ناف هنگام زایمان جمعآوری و رگهای آن جدا گردید. قطعات بافت ژله وارتون در بافر PBS قرار داده شده و به مدت ۲ ساعت با دستگاه همزن بر روی هم ساییده شدند. پس از دور انداختن قطعات، سوسپانسیون باقیمانده سانتریفوژ شده و در محیط DMEM-LG حاوی ۱۰% سرم FBS به مدت ۵ روزکشت داده شد. سلولهای مزانشیمی چسبیده به ظرف، از نظر وجود مارکرهای سطحی مزانشیمی مورد بررسی قرار گرفتند. برای اثبات ماهیت مزانشیمی، از تمایز به استخوان، غضروف و چربی استفاده شد.
یافتهها
۵ روز پس از کشت اولیه، جمعیت خالصی از سلولهای مزانشیمی ظاهر شدند. زمان دو برابر شدگی جمعیت سلولی در پاساژهای دوم(۶ ± ۳۱ ساعت) و سوم (۱۵ ± ۵۸ ساعت) از دیگر پاساژها کمتر بود. این سلولها مارکرهای مزانشیمی را بیان کرده، از نظر بیان مارکرهای خونی و آنتیژن لوکوسیت انسانی منفی بودند و توانایی تمایز به هر سه رده استخوان، غضروف و چربی را نیز داشتند.
نتیجه گیری
این مطالعه نشان میدهد که با استفاده از این روش غیر آنزیمی، امکان تخلیص سلولهای مزانشیمی از ژله وارتون با صرف حداقل زمان و هزینه وجود دارد.
مهشید صالح، دکتر کریم شمس اسنجان، دکتر علیاکبر موثقپور اکبری، دکتر پروین اکبرزاده، دکتر زهرا مولاییپور،
جلد ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
چکید ه
سابقه و هدف
ریز محیط مغز استخوان حاوی دو قسمت سلولی و غیر سلولی است که بخش سلولی حاوی سلولهای بنیادی هماتوپویتیک، سلولهای بنیادی مزانشیمی و برخی دیگر از سلولهای استرومایی آنها میباشد در حالی که بخش غیر سلولی مشتمل بر داربستهای پروتئینی مشهور به ماتریکس خارج سلولی است. سلولهای بنیادی هماتوپویتیک ساکن مغز استخوان، با ریز محیط مغز استخوان که نیچ گفته میشود تماس برقرار میکنند. سلولهای بنیادی هماتوپویتیک قادر به تولید انواع مختلفی از سلولهای خونی میباشند و ریز محیط مغز استخوان در این فرآیند نقش حمایتی را برای این سلولها ایفا میکند. مطالعههای اخیر در مدلهای آزمایشگاهی نقش اساسی سلولهای استرومایی را در خونسازی نشان دادهاند و این دیدگاه که تماس سلول با سلول در ریز محیط مغز استخوان برای عملکرد طبیعی و تمایز سلولهای بنیادی خونساز حیاتی است را شکل دادهاند. تماس مستقیم سلول با سلول و نیز سیتوکاینهای مترشحه از سلولهای بنیادی مزانشیمی، در هم کشتی سلولهای بنیادی هماتوپویتیک و سلولهای بنیادی مزانشیمی در فرآیند خونسازی نقش اساسی دارد و تعیین کننده سرنوشت سلولهای بنیادی هماتوپویتیک میباشد. مطالعههای مختلفی اثر سلولهای بنیادی مزانشیمی را بر روی خودنوسازی، گسترش، تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی هماتوپویتیک در شرایط آزمایشگاهی بررسی کردهاند که منجر به نتایج مختلف و گاهاً متضاد است. در این مقاله به بررسی اثر سلولهای بنیادی مزانشیمی بر روی تمایز سلولهای بنیادی هماتوپویتیک در شرایط آزمایشگاهی پرداختیم.
مواد و روشها
این مقاله مروری با بررسی مقالات زیادی در زمینه اثر سلولهای بنیادی در تمایز ارایه شده است.
یافتهها
بررسی مقالههای مختلف نشان داد که لازم است اثر سلولهای بنیادی مزانشیمی بر روی تمایز ردههای مختلف به عنوان یک الگوی آزمایشگاهی بررسی شود.
نتیجه گیری
تماس مستقیم سلول با سلول بین سلولهای بنیادی مزانشیمی و سلولهای بنیادی هماتوپویتیک و مسیرهای انتقال پیام در این تماس سلولی، قادر به تکثیر و گسترش سلولهای بنیادی هماتوپویتیک در حالت تمایز نیافته میباشد.
سید رسول رضوی بابا حیدری، دکتر کامران موسوی حسینی، دکتر امیر آتشی، شادی اسمعیلی،
جلد ۱۳، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف
تریگلیسرید سرم، نقش مهمی در سرطانزایی بازی میکند و آنزیم کلیدی LPL که مسبب هیدرولیز تریگلیسرید پلاسما است نیز، در این روند درگیر است. تنظیم نادرست LPL در بسیاری از بیماریهای انسانی مثل آترواسکلروزیس نقش دارد. سطوح تریگلیسیرید سرم با افزایش خطر شیلومیکرونمیا، چاقی و دیابت نوع ۲ در ارتباط است. در این مطالعه بیان کمی و کیفی این ژن، قبل و بعد از تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسانی به سلول چربی در محیط آزمایشگاه بررسی گردید.
مواد و روشها
در یک کارآزمایی بالینی، سلولهای بنیادی مزانشیمی جداسازی گردید و در محیط کشت حاوی القاگرهای مناسب به مدت ۱۴ روز به آدیپوسیت تمایز داده شد. سپس RNA استخراج شد و ساخت cDNA انجام گرفت و در نهایت آنالیز RT-PCR برای ژن LPL صورت گرفت.
یافتهها
مشاهده زیر میکروسکوپ معکوس بعد از ۱۴ روز نشان داد که قابلیت تمایز سلولهای مزانشیمی مغز استخوان به چربی وجود دارد. ژن LPL قبل از تمایز فاقد بیان بود در حالی که بعد از تمایز دارای بیان قابل توجهی بود.
نتیجه گیری
با توجه به یافتههای حاصل از این مطالعه، سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان قادر به تمایز به رده استخوان و چربی میباشند که در تصمیمگیری برای تعهد به هر کدام از این ردهها، یک سری ژنهای چربیساز از جمله LPL ، نقش دارند. ممکن است بتوان با مهار و یا تحریک بیان آنها در درمان بیماریهای مختلف از جمله سرطان پروستات، آنمی آپلاستیک، دیابت و پوکی استخوان از آن بهره برد.
فاطمه ژاله، دکتر فاطمه امیری، مژگان دهقان هراتی، دکتر مهریار حبیبی رودکنار، دکتر محمد علی جلیلی،
جلد ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف
کاهش شدید بقای سلولهای بنیادی مزانشیمی پس از پیوند، از چالشهای اساسی استفاده از این سلولها است. در این مطالعه با هدف افزایش بقای این سلولها پس از پیوند، سلولهای بنیادی مزانشیمی دستورزی نشده تحت تیمار با سکرتوم حاصل از سلولهای دستورزی شده با ژن Nrf۲ قرار گرفتند. سپس اثرات درمانی این سلولها در مدل حیوانی آسیب حاد کلیوی مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد و روشها
در یک مطالعه تجربی پلاسمید نوترکیب pcDNA۳,۱-Nrf۲ به درون سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان ترانسفکت شد و سکرتوم سلولها جمعآوری گردید. سلولهای بنیادی مزانشیمی در سکرتوم حاصل از سلولهای دستورزی شده با ژن Nrf۲ کشت داده شدند. سلولهای مجاور شده با سکرتوم، به موشهای صحرایی (گروه ۱۰ تایی) دچار آسیب حاد کلیوی تزریق شد و اثر درمانی این سلولها با استفاده از روشهای بیوشیمیایی و پاتولوژی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها
۱۴ روز پس از درمان، کاهش BUN در گروهی که تزریق سلولهای کشت داده شده در سکرتوم داشتند (mg/dL ۵/۳ ± ۴۸) نسبت به گروهی که سلولهای طبیعی دریافت کرده بودند(mg/dL ۹/۹ ± ۱۰۰) تفاوت معناداری داشت(۰۰۱/۰ p<). تعداد کست(۲۶/۰) مشاهده شده در مقاطع بافتی این گروه نیز کمتر از گروه دریافتکننده سلولهای طبیعی(۵۱/۰) بود.
نتیجه گیری
کشت سلولهای بنیادی مزانشیمی در سکرتوم حاصل از سلولهای دستورزی شده با ژن Nrf۲ ، اثرات ترمیمی این سلولها را در بهبود آسیب حاد کلیوی افزایش میدهد.
مهدی شمس، دکتر علی سلیمی، دکتر مرضیه قلاسی، دکتر راحله حلبیان،
جلد ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف
شیشهها و شیشه – سرامیکها، گروهی از مواد زیستی هستند که در برابر محلول شبیهسازی شده بدن، تشکیل هیدروکسی آپاتیت میدهند و در بسیاری از موارد بالینی که نیاز به تولید و ترمیم استخوان است، میتوانند کاربرد داشته باشند. هدف از این پژوهش، ساخت نانوذرات شیشه زیست فعال ۵S۴۵ و بررسی تاثیر آن در رشد، تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی به سلولهای استخوانی بود.
مواد و روشها
در این پژوهش تجربی، شیشه زیست فعال ۵S۴۵ به روش ذوبی ساخته شده، با آسیاب سیارهای به ساختار نانو تبدیل و سپس خواص فیزیکوشیمیایی و ساختاری آن بررسی گردید. ویژگی زیست فعالی آن با استفاده از محلول شبیهسازی شده بدن مورد ارزیابی قرار گرفت. قابلیت رشد، تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی در مجاورت نانو ذرات بررسی گردید.
یافتهها
ارزیابی شیشه زیست فعال ۵S۴۵، از تشکیل هیدروکسی آپاتیت بر روی نانوذرات پس از غوطهوری در مایع شبیهسازی شده بدن حکایت داشت. آزمایشهای سلولی نیز، عدم سمیت نانو ذرات شیشه، رشد و تمایز سلولهای مزانشیمی به سلولهای استخوانی را تایید کرد. در تمایز استخوانی میزان فعالیت آلکالین فسفاتاز نانوذره شیشه پس از ۱۴ روز تمایز، ۰۷/۰ ± ۵۵/۰ بیان شد، در حالی که در نمونه کنترل، ۰۳/۰ ± ۱۵/۰ بود.
نتیجه گیری
با توجه به نتایج میتوان گفت که سلولهای بنیادی مزانشیمی قابلیت تکثیر و رشد بر روی نانو ذرات شیشه زیست فعال ساخته شده را دارند و نانو ذره فوق علاوه بر آن که سمیت نداشته، بلکه باعث تحریک و القاء رشد سلولها میشوند.
دکتر فاطمه محمدعلی، دکتر سعید آبرون، دکتر امیر آتشی،
جلد ۲۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده
چکیده
سابقه و هدف
خون بند ناف منبعی غنی از سلولهای بنیادی خونساز است که علاوه بر مزایای فراوان، معایب آن شامل تعداد محدود سلولهای بنیادی و پیوندپذیری با تأخیر میباشد. مسلماً شناسایی استراتژیهایی که در کنار افزایش تکثیر سلولهای بنیادی خونساز یا HSC ، باعث حفظ بنیادینگی آن شوند، میتواند اثربخشی پیوند را افزایش دهد. هدف از این مطالعه، بررسی شرایط کشت مختلف در شرایط هیپوکسی (غلظت اکسیژن ۵%) بر بیان ژنهای HOXB۴،c-Myc ، Nanog وSOX۲ در سلولهای CD۳۴+ خون بند ناف بود.
مواد و روشها
در این مطالعه مداخلهای، سلولهای CD۳۴+ خون بند ناف انسان جداسازی گردید و در محیط کشت بدون سرم در حضور ترکیب سیتوکاینی (TPO، FLT۳L ، SCF) با یا بدون حضور سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (MSC) در غلظت اکسیژن ۲۱% و ۵% به مدت ۷ روز کشت داده شد (در ۵ گروه مختلف). در روز ۷ بیان ژنهای HOXB۴ ، c-Myc ، Nanog ، SOX۲ با PCR Real timeمورد بررسی قرار گرفت. آزمایشها در ۳ بار مستقل انجام شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از آزمون ANOVA انجام و ۰۵/۰ p< معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها
بیشترین بیان ژنهای HOXB۴ ،c-Myc ، Nanog و SOX۲ در شرایط کشت HSC با MSC مغز استخوان در غلظت اکسیژن ۵% بود. نتایج مطالعه افزایش معنادار از نظر آماری در میزان تکثیر و بیان ژنهای بنیادینگی را در غلظت اکسیژن ۵% در مقایسه با ۲۱% نشان داد.
نتیجه گیری
ترکیب سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان و غلظت اکسیژن ۵% باعث افزایش ظرفیت بنیادینگی HSC میشود و شرایطی شبیه به فضای نیچ را فراهم میآورد.